آریا و آنیتا(فرشته ها)

فرشته ها

                                                                                                  ...
11 مرداد 1391

استعداد یابی!!!

مامان و بابای فرشته ها هردو رشته تجربی بودن هر چند از نخستین روزای ازدواج ،مامان م توجه علاقه شدید بابا به ریاضی شد و دید که بابا تمام شماره حسابها ،شماره کارتهای ملی و ... رو حفظه و تازه از مامان هم انتظار داره حفظ باشه ،این استعداد به آ ریای مهربون مامان هم رسید و به لطف آموزشهای عمه خیلی زود شکوفا شد.فرشته مامان تو سه سالگی ساعت رو بلد بود و عاشق شمردن اعداد.یادمه روی بخار شیشه ماشین و حتی رو هوا با انگشتهای نازش عدد مینوشت.الان سن همه اعضا خانواده،تاریخ ها و خلاصه هرچی به اعداد مربوط باشه رو میدونه.دو سه ساله که بود دوست داست پشت چراغ های راهنمایی ...
6 مرداد 1391

خاطراتی از آریا

چند عکس خاطره انگیز از آریا فرشته مهربونم میذارم هرچند  بعضی هاش با گوشی بودو کیفیت نداره اما واسه من یک دنیا میارزه.عاشقانه دوستت دارم پسرم،نفسم تبریز  تابستان ٨٦   لنگرود خونه دایی مامان،تنها عکس موجود از این سری بامزگی آریا   تبریز سال ٨٧ آریا و پت ومت در حال تماشای سی دی نسرین ١.تو این سن که بود سی دی های نسرین،عمو پورنگ و تاتی  و رنگین کمان رو خیلی دوست داشت   جلوی نانوایی سال ٨٧ تبزیز،دنبال پیشی میگرده   این هم مال سال ٨٧.نمایشگاه  اتومبیل.از بچگی از صدا ی بلند خوشش نمیاد   ...
1 مرداد 1391

خاطراتی از آریا

سری دوم عکسهای خاطره انگیز       آتلیه زیبا.تابستان ١٣٨٨   تابستان٨٩.زنجان   تابستان٨٩.قزوین   ساحل دریاچه ارومیه از معدود مسافرتهایی که وقت شد تو اون سالها بریم پاییز ٨٩ بعد از امتحان بورد بابا   علاقه و دقت آریا در رعایت نظم رنگها   قزوین.آذر ٨٩   وروجک مامان.تهران.١٣٨٩   آیا و برف بازی.٢٦ دی ١٣٨٩   نمایشگاه اسباب بازی با خاله بهار و حاجی فیروز.فروردین٩٠.قزوین   نوروز١٣٨٩.قزوین &n...
1 مرداد 1391

آریا و آنیتا

تیر٩١ آریا حسابی خواهرش دوست داره،واسش قصه میگه،میخوابوندش،اسباب بازیهاشو بهش میده و آنیتا هم همیشه دنبالش میکرده و واسش از ته دل میخنده   خیلی دوست داره بغلش کنه،اوایل میشمرد چند بار من بغلش کردم چن د بار بابا ،الان حساسیت هاش کم شده،   به محض غلت زدن آنیتا،آریا هم غلت میزنه ...
1 مرداد 1391
1